جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دیوه

دیوه

دیوه
کِرمِ اَبریشَم، نوزاد کرمی شکل پروانه با بدنی استوانه ای و دارای حلقه که از برگ درخت توت تغذیه می کند و از پیلۀ آن الیاف ابریشمی تهیه می شود، کِرمِ بادامِه، کِرمِ پیلِه، کَناغ، نُوغانبرای مِثال دیوه هرچند که ابرشم بکند / هرچه آن بیشتر به خویش تَنَد (رودکی - ۵۴۵)
دیوه
فرهنگ فارسی عمید

دیوه

دیوه
مُرَکَّب اَز: دیو + هَ، نسبت و تصغیر، دیوک، دیوچه، کرم پیلۀ ابریشم. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج)، کرم پیله. (حاشیۀ لغت فرس اسدی نخجوانی)، دود قز. کرم ابریشم:
دیوه هرچند کابریشم کند
هرچه آن بیشتر بخویش تند.
رودکی.
رجوع به دیوک و دیوکش شود، قسمی سماروغ سمی. (لغت فرس اسدی ذیل سماروغ)، غارچ و سماروغ. (ناظم الاطباء) (از اوبهی)
لغت نامه دهخدا

دعوه

دعوه
در فارسی: نیود فراخوانی، راهنمایی، راهبری، نیایش، سوگند
دعوه
فرهنگ لغت هوشیار