دیهه دیهه ده. دیه. قریه. روستا و قصبه. (ناظم الاطباء) : امیر اسماعیل رحمه الله مردمان آن دیهه را بخواند... گفتند که مسجد جامع در دیهۀ ما راست نیاید. (تاریخ بخارا نرشخی ص 21). و دیهۀ مماستین و... بنا کرد بعد از آن دیهۀ فرخشی برآورد. (تاریخ بخارا نرشخی ص 7) لغت نامه دهخدا
دیسه دیسه رنگ لون، شبیه نظیر: بی دیس (بی نظیر)، پسوند شباهت و لیافت: حور دیس تندیس طاقدیس فرخاردیس فرهنگ لغت هوشیار