جدول جو
جدول جو

معنی دینه

دینه
(نَ / نِ)
دیروز. روز گذشته. (ناظم الاطباء). دیروزین. دیروزینه.دی. (یادداشت دهخدا). بمعنی دیروز یعنی روز گذشته بنقل از مجمعالفرس و سراج و در بهار عجم نوشته که دینه منسوب به دی یعنی منسوب به روز گذشته است. (غیاث) (آنندراج) : امیر (مسعود) خواجه را گفت در آن حدیث دینه چه دیده است ؟. (تاریخ بیهقی ص 258 چ ادیب). امیر پرسید که اریاق چون نیامده است ؟ غازی گفت او عادت دارد سه چهار شبانه روز شراب خوردن خاصه که بر شادی و نواخت دینه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 325).
ز دوشینه درنگ و دینه تأخیر
فراوان خورد یار امروز تشویر.
لامعی.
بفردا چه امیدستت که فردا
نه موجود است همچون روز دینه.
ناصرخسرو.
بچۀ بط اگر چه دینه بود
آب دریاش تا بسینه بود.
سنائی (حدیقه).
ما و همین دوغبا و ترف و ترینه
پختۀ امروز یا ز باقی دینه.
(از اسرارالتوحید ص 276).
عیسی آن مرد را بخواند و گفت آن پشتۀ هیزم دینه چه کردی گفت همچنان نهاده است. (تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 3 ص 201). چون از آنجا که صخره بود بگذشتند که منزل دینۀایشان بود. (ابوالفتوح ج 4 ص 437 س 6). امروز دوزن دارم با زن دینه. (ابوالفتوح ج 4 ص 538 س 18).
فردا به باد کار صاحب از امروز
چونانک امروز بهتر است ز دینه.
سوزنی.
گفت به تیر آن پر کینه ت کجاست
گفت به رخش آن تک دینه ت کجاست.
نظامی.
نقل است که یک روز بجمعی از اهل علم گذشت و گفت اگر سه چیز در شماست وگرنه دوزخ شما را واجب است گفتند آن سه چیز چیست ؟ گفت حسرت دینه که از شما گذشت و نتوانید در آن طاعت زیادت کردن و نه گناهان را عذر خواستن و اگر امروزبعذر دینه مشغول شوی حق امروز کی گذاری. (تذکرۀ الاولیاء عطار).
امروز به از دینه ای مونس دیرینه
دی مست بدان بودم کز وی خبرم آمد.
مولوی.
- دینه روز، دیروز:
درخت پشیمانی از دینه روز
در امروز باید که تان بردهد.
ناصرخسرو.
راهی که زیانکار بود می نمائی، دینه روز بفریادی آمدی، برای کار ناشایسته سبب شدی. (تفسیر بی نام سدۀهفتم متعلق به عبدالعلی صدرالاشرافی).
- دینه شب، دیشب. شب گذشته. (ناظم الاطباء).
، نو. تازه. (یادداشت دهخدا). مقابل کهن و دیرینه:
چه آویزی در این چون می ندانی
که دینه است این مدینه یا کهینه.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا