- حَدَّثَ
- مدرن کردن، اتّفاق افتاد، به روز رسانی کردن
معنی حَدَّثَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آزاد کردن، رایگان
محدود کردن، پایان، مرز گذاشتن، تیز کردن، محصور کردن
برندگی، وضوح، برش خوردگی
شخم زدن
ارث گذاشتن، او ارث برد
آرامش دادن، آرام
تهدید کردن، او تهدید کرد
انبار کردن، پشته
بیش از حد تخمین زدن، مقدار، مقدار سنجی کردن، کم ارزش دانستن، کم ارزش دادن، ارزش قائل شدن
مقدّس کردن، تقدیس کنید
معرّفی کردن، پا، ارائه دادن، فداکاری کردن، تحویل دادن
ویرایش کردن، عدالت
تصویب کردن، صداقت، تأیید کردن
نوآوری کردن، او تمدید کرد، تایید مجدّد کردن، دوباره بازسازی کردن
احتیاط کردن، به احتیاط، هشدار دادن
تحریک کردن، او تحریک کرد
گپ زدن، صحبت کردن، پروژه تعریف کردن
تحریف کردن، شخصیّت
ممنوع کردن، ممنوع، خارج از قانون اعلام کردن، تحریم کردن
معمّا حلّ کردن، او حدس زد
بهینه کردن، او بهبود یافت
تقویت کردن، قلعه، مطمئن شدن
ویران کردن، او شکست
انگیزه دادن، تحریک کردن، برانگیختن
کاهش دادن، گارد سیاه
انحراف کردن، او بحث کرد
رایانه ای کردن، اطراف، حرکت دادن، جا به جا کردن، تبدیل کردن، محلّی سازی کردن
متحیّر کردن، او گیج شده بود، گیج کردن، سرگردان کردن، مبهوت کردن، مبهم کردن
تعویض کردن، در عوض، رکاب زدن، جایگزین کردن
رخ دادن، اتّفاق افتاد
تاریخ گذاشتن، وی تصریح کرد، دقیقاً مشخّص کردن، اصطلاح کردن، پیش تعیین کردن، قیمت گذاشتن، مشخّص کردن
رویداد، اتّفاق افتاد