- حافد
- نوه نبیره، پیشیار، نگارگر فرزند زاده نبیره نوه، خدمتکار مدد کار خادم، جمع حفده
معنی حافد - جستجوی لغت در جدول جو
- حافد ((فِ))
- فرزندزاده، خدمتکار، جمع حفده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نگهبان، آنکه تمام یا بخشی از قرآن را از حفظ کرده است، لقب شاعر بزرگ قرن هشتم، خواجه شمس الدین محمد شیرازی
یاری کننده، عطا کننده
درو کننده
رشک برنده، حسد برنده، حسود، بد خواه، حسد کننده
کینه ور، بدخواه، بد اندیش
برهنه پای
پر شیر پر بسیار
نگاهدار، حارس، گوشدار، دارنده، حفیظ
گود کننده، حفر کننده
یار دوست، پیشیار (خدمتکار)، نوه، داماد، برادر زن، پدر زن
حمد کننده، درود فرستنده، سپاسگزار، ستایشگر، ستاینده
شتر تیز رو
حسود، آنکه به دیگران حسد می برد
کسی که بی کفش راه می رود، پابرهنه، برهنه پای
حفظ کننده، نگه دارنده، نگهبان، نگهدار، ازبردارنده، ویژگی کسی که تمام یا بخشی از قرآن را حفظ است
گود کننده، کنندۀ زمین، جمع حوافر، سم، سنب، سم ستور
آینده در آینده، رونده نزد کسی بر سویی آینده آینده، نزد کسی رونده جمع (عربی) وفود اوفاد وفد
پابرهنه، جمع حفاه
سپاسگزار
مجتمع، فراهم
کسی که برای رساندن پیغام به جایی می رود، رسول، وارد شونده، در آینده
برنده، تیز، مانند کارد
شتابیدن، درنگیدن از واژگان دو پهلوست (اضداد)، نزدیکی مرگ عجیب شگفت آور
تیز روی، بشتاب رفتن، شتافتن، شتاب کردن بطاعت و خدمت