- جَهِير
- غرّش، صدای بم
معنی جَهِير - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جسور، پررنگ، بی باک
گدایی، فقیر، محض، نیازمند، کم برخوردار
بی محابا، فراوان، بارور
کوتاه قد، کوتاه، کوتاه بین
مسن، بزرگ، ارشد، اصلی
فراوان، زیاد، بسیار
خرخر کردن، خرّوپف کردن
خرخره کننده، غرّش
زیرکانه، نقشه کشی
شنیع، بد، شیطانی، شرور
دهان آب انداز، خوشمزه
وجدان
مینی، کوچک، جزئی، ریز
خراش، سوت زدن، سرفه کردن
جدید بودن، جدید
بسیار، عالیه
مشهور، معروف
قوی هیکل، دالتونیسم
آشکار، روشن، مشهود، شفّاف
بسیار مهمّ، عالی، عظیم
پاکسازی، ضدّ عفونی کردن
محکومیت، افترا، بدنامی
ماهر، متخصّص
خطرناک
خوش چهره، زیبا، دلربا، مطلوب
دوربین، بصیرتی، عمیق، دلپذیر
دست نخورده، اوایل
درخشان، زرق و برق دار
زرق و برق دار، جشن
آخرین
گرفتار، زندانی
آشکار، روشن