جدول جو
جدول جو

معنی تَكَوَّمَ - جستجوی لغت در جدول جو

تَكَوَّمَ
برجسته کردن، او خم شد
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ادامه دادن، پیشرفت، پیشرفت کردن، فرسوده
دیکشنری عربی به فارسی
بازار کردن، خرید، خریداری کردن
دیکشنری عربی به فارسی
درخوٰاست کردن، التماس کردن
دیکشنری عربی به فارسی
یاد گرفتن، برای یادگیری
دیکشنری عربی به فارسی
تهمت زدن، فحش داد
دیکشنری عربی به فارسی
تصوّر کردن، تصوّر کنید
دیکشنری عربی به فارسی
داوطلب شدن، داوطلب
دیکشنری عربی به فارسی
موج دار کردن، موج دار شدن
دیکشنری عربی به فارسی
نفخ کردن، تورّم
دیکشنری عربی به فارسی
مکرّر بودن، تکرار کنید
دیکشنری عربی به فارسی
تشکیل شدن، تشکیل شده است
دیکشنری عربی به فارسی
کمین کردن، تقدیس کنید
دیکشنری عربی به فارسی
آلودن، آلودگی
دیکشنری عربی به فارسی
استاد شدن، برتری، برتری یافتن، سبقت گرفتن
دیکشنری عربی به فارسی
تبدیل کردن، تبدیل، واگذار کردن، تغییر یافتن، به دور خود چرخیدن
دیکشنری عربی به فارسی
آه کشیدن، ناله
دیکشنری عربی به فارسی
پرسه زدن، سرگردان، پیاده روی طولانی کردن، سرگردان شدن
دیکشنری عربی به فارسی
سقوط کردن، سقوط
دیکشنری عربی به فارسی
دستکاری کردن، او کنترل را به دست گرفت، قضاوت کردن
دیکشنری عربی به فارسی
حرف زدن، صحبت کردن
دیکشنری عربی به فارسی
ازدواج کردن، او ازدواج کرد، عروسی کردن
دیکشنری عربی به فارسی