جدول جو
جدول جو

معنی تَعَلَّقَ - جستجوی لغت در جدول جو

تَعَلَّقَ
متعلّق بودن، او دلبسته شد
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

شناختن، برای شناختن
دیکشنری عربی به فارسی
درخشش داشتن، درخشیدن
دیکشنری عربی به فارسی
نفوذ کردن، جریان
دیکشنری عربی به فارسی
اسکی کردن، اسکیت سواری
دیکشنری عربی به فارسی
نفوذ کردن، نفوذ، دزدیدن
دیکشنری عربی به فارسی
بازار کردن، خرید، خریداری کردن
دیکشنری عربی به فارسی
ناپایدار بودن، او تلو تلو خورد، زمین خوردن
دیکشنری عربی به فارسی
شگفت زده شدن، او شگفت زده شد، تعجّب کردن
دیکشنری عربی به فارسی
فاسد شدن، پوسیدگی
دیکشنری عربی به فارسی
یاد گرفتن، برای یادگیری
دیکشنری عربی به فارسی
ترک خوردن، او ترک خورد
دیکشنری عربی به فارسی
نوسان داشتن، نوسان
دیکشنری عربی به فارسی
کم شدن، کوچک شدن
دیکشنری عربی به فارسی
حرف زدن، صحبت کردن
دیکشنری عربی به فارسی
پراکنده کردن، تقسیم کنید
دیکشنری عربی به فارسی
استاد شدن، برتری، برتری یافتن، سبقت گرفتن
دیکشنری عربی به فارسی
تأیید کردن، تأیید
دیکشنری عربی به فارسی
بالا رفتن، پیاده روی
دیکشنری عربی به فارسی
آویزان کردن، نظر داد، پرچم زدن
دیکشنری عربی به فارسی