معنی تَسَلَّقَ
تَسَلَّقَ
بالا رفتن، پیاده روی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَسَلَّقَ
تَعَلَّقَ
تَعَلَّقَ
مُتِعَلِّق بودَن، او دِلبَستِه شُد
دیکشنری عربی به فارسی
تَسَوَّقَ
تَسَوَّقَ
بازار کَردَن، خَرید، خَریداری کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَسَلَّلَ
تَسَلَّلَ
نُفوذ کَردَن، نُفوذ، دُزدیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَقَّقَ
تَحَقَّقَ
تَأیید کَردَن، تَأیید
دیکشنری عربی به فارسی
تَفَوَّقَ
تَفَوَّقَ
اُستاد شُدَن، بَرتَری، بَرتَری یافتَن، سِبقَت گِرِفتَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَفَرَّقَ
تَفَرَّقَ
پَراکَندِه کَردَن، تَقسیم کُنید
دیکشنری عربی به فارسی
تَكَلَّمَ
تَكَلَّمَ
حَرف زَدَن، صُحبَت کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَقَلَّصَ
تَقَلَّصَ
کَم شُدَن، کوچَک شُدَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَقَلَّبَ
تَقَلَّبَ
نَوَسَان داشتَن، نَوَسَان
دیکشنری عربی به فارسی