- تَعَرَّفَ
- شناختن، برای شناختن
معنی تَعَرَّفَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مقاومت کردن، شورش، شورش کردن
آشنا سازی، برای شناختن، شناسایی
قاچاق کردن، طفره رفتن
کارآموزی کردن، آموزش، تمرین کردن
چکّه کردن، نشت
ناپایدار بودن، او تلو تلو خورد، زمین خوردن
شگفت زده شدن، او شگفت زده شد، تعجّب کردن
فاسد شدن، پوسیدگی
متعلّق بودن، او دلبسته شد
یاد گرفتن، برای یادگیری
التماس کردن، دعا
نفخ کردن، تورّم
تاب برداشتن، او تحریف شده بود
متوقّف کردن، برای توقّف، توقّف کردن
مکرّر بودن، تکرار کنید
کمین کردن، تقدیس کنید
پراکنده کردن، تقسیم کنید
فارغ التحصیل شدن، فارغ التحصیلی
بافر شدن، آهسته تر
اندوهگین بودن، او متأسّف بود
لباس درآوردن، بی طرفی
بیقرار بودن، حرکت کنید
دفع کردن، رفتار، رفتار کردن
تعریف کردن، سفارشی