معنی تَخَفَّفَ
تَخَفَّفَ
بافر شدن، آهسته تر
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَخَفَّفَ
تَحَفَّزَ
تَحَفَّزَ
ژِست گِرِفتَن، او با اَنگیزِه بود
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَرَّفَ
تَحَرَّفَ
تاب بَرداشتَن، او تَحرِیف شُدِه بود
دیکشنری عربی به فارسی
تَأَسَّفَ
تَأَسَّفَ
اَندوهگین بودَن، او مُتَأَسِّف بود
دیکشنری عربی به فارسی
تَخَمَّنَ
تَخَمَّنَ
گُمان کَردَن، او حَدس زَد
دیکشنری عربی به فارسی
تَخَمَّرَ
تَخَمَّرَ
تُرشی اَنداختَن، تَخمیر
دیکشنری عربی به فارسی
تَخَصَّصَ
تَخَصَّصَ
مُتِخَصِّص شُدَن، تَخَصُّص
دیکشنری عربی به فارسی
تَخَرَّجَ
تَخَرَّجَ
فارِغ التَحصیل شُدَن، فارِغ التَحصیلی
دیکشنری عربی به فارسی
تَخَبَّطَ
تَخَبَّطَ
دَست و پا زَدَن، او دَست و پا زَد
دیکشنری عربی به فارسی
تَوَقَّفَ
تَوَقَّفَ
مُتِوَقِّف کَردَن، بَرایِ تَوَقُّف، تَوَقُّف کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی