معنی تَصَرَّفَ
تَصَرَّفَ
دفع کردن، رفتار، رفتار کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَصَرَّفَ
تَحَرَّفَ
تَحَرَّفَ
تاب بَرداشتَن، او تَحرِیف شُدِه بود
دیکشنری عربی به فارسی
تَعَرَّفَ
تَعَرَّفَ
شِناختَن، بَرایِ شِناختَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَرَّكَ
تَحَرَّكَ
بیقَرار بودَن، حَرَکَت کُنید
دیکشنری عربی به فارسی
تَجَرَّدَ
تَجَرَّدَ
لِباس دَرآوَردَن، بی طَرَفی
دیکشنری عربی به فارسی
تَأَسَّفَ
تَأَسَّفَ
اَندوهگین بودَن، او مُتَأَسِّف بود
دیکشنری عربی به فارسی
تَخَفَّفَ
تَخَفَّفَ
بافِر شُدَن، آهِستِه تَر
دیکشنری عربی به فارسی
تَخَرَّجَ
تَخَرَّجَ
فارِغ التَحصیل شُدَن، فارِغ التَحصیلی
دیکشنری عربی به فارسی
تَفَرَّقَ
تَفَرَّقَ
پَراکَندِه کَردَن، تَقسیم کُنید
دیکشنری عربی به فارسی
تَكَرَّسَ
تَكَرَّسَ
کَمین کَردَن، تَقدیس کُنید
دیکشنری عربی به فارسی