معنی تَوَقَّفَ تَوَقَّفَ متوقّف کردن، برای توقّف، توقّف کردن مُتِوَقِّف کَردَن، بَرایِ تَوَقُّف، تَوَقُّف کَردَن دیکشنری عربی به فارسی