معنی تَسَرَّبَ
تَسَرَّبَ
چکّه کردن، نشت
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَسَرَّبَ
تَدَرَّبَ
تَدَرَّبَ
کارآموزی کَردَن، آموزِش، تَمرین کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَهَرَّبَ
تَهَرَّبَ
قاچاق کَردَن، طَفرِه رَفتَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَرَّكَ
تَحَرَّكَ
بیقَرار بودَن، حَرَکَت کُنید
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَرَّفَ
تَحَرَّفَ
تاب بَرداشتَن، او تَحرِیف شُدِه بود
دیکشنری عربی به فارسی
تَجَنَّبَ
تَجَنَّبَ
پَرهیز کَردَن، بَرایِ جِلوگیری اَز
دیکشنری عربی به فارسی
تَجَرَّدَ
تَجَرَّدَ
لِباس دَرآوَردَن، بی طَرَفی
دیکشنری عربی به فارسی
تَخَرَّجَ
تَخَرَّجَ
فارِغ التَحصیل شُدَن، فارِغ التَحصیلی
دیکشنری عربی به فارسی
تَفَرَّقَ
تَفَرَّقَ
پَراکَندِه کَردَن، تَقسیم کُنید
دیکشنری عربی به فارسی
تَكَرَّسَ
تَكَرَّسَ
کَمین کَردَن، تَقدیس کُنید
دیکشنری عربی به فارسی