- تَعَدُّد
- تعدّد، چندگانه
معنی تَعَدُّد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دوراهی، ردیابی
چند کارگی، کاربردهای متعدّد
چند بعدی بودن
چندگانگی، کثرت گرا
وسواس، افزایش دهید
عمودیت، عمود بودن
زودخویی، تعجّب
بی مبالاتی، عجله
ناهمواری، زیگزاگ
آشنا سازی، برای شناختن، شناسایی
عرق کردن
تعصّب، عدم تحمّل، سرسختی
استخوان سازی
خرد منطقی، احتیاط
آگاهانه بودن، به عمد
پاک سازی، عقیم سازی
چالش، شورش، سرکشی
پیش روی، پیشرفت، پیشبرد
تکینگی، منحصر به فرد بودن، تفاوت، خود رأیی
بی حسّی
آداب، ادب
بی مادّی، بی طرفی، بی هویّتی
تجسّد، تجسّم
برجستگی، چین و چروک، چهره در هم کشیدن، اخم
سخت شدن، منجمد کردن، بلور شدن، یخ زدگی
بی میلی، تردید کردن، دودلی، درنگ کردن، تردید، تردّد، چرخان
پیچیدگی
به طور چندگانه، به روشی کثرت گرایانه