معنی تَجَعُّد تَجَعُّد برجستگی، چین و چروک، چهره در هم کشیدن، اخم بَرجَستِگی، چین و چُروک، چِهرِه دَر هَم کِشیدَن، اَخم دیکشنری عربی به فارسی