- تَصَارَ
- سخت کردن، شد
معنی تَصَارَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هیجان دادن، آثار باستانی
کاهش دادن، قلعه، محدود کردن
محصور کردن، او به دام افتاد، لیست کردن
آبداری، فشار دهنده
بدتر شدن، بد است
لرزندگی، مبارزه
موافقت کردن، او موافقت کرد
فرو رفتن، آجرکاری
تمایل داشتن، سیمی
اجتماعی شدن، او بحث کرد
ببخشیدن، او رفتار کرد
روشن کردن، او روشنگری کرد
مجوّز دادن، او اجاره کرد، اجاره کردن
رهبری کردن، تلسکوپ، مدیریّت کردن
نشان دادن، اشاره کرد
خراب کردن، ضربه بزنید، آزار دادن
بی اثر کردن، آجرکاری
تبادل کردن، بازرگانان
تماس گرفتن، او صریح شد
تضاد داشتن، او کشتی گرفت، دست و پنجه نرم کردن
شدن، شد، کدگذاری کردن، شکل دادن، قالب دادن، تعمیر اساسی کردن، موشک زدن، جیغ زدن