جدول جو
جدول جو

معنی تَصَارَ - جستجوی لغت در جدول جو

تَصَارَ
سخت کردن، شد
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

هیجان دادن، آثار باستانی
دیکشنری عربی به فارسی
کاهش دادن، قلعه، محدود کردن
دیکشنری عربی به فارسی
محصور کردن، او به دام افتاد، لیست کردن
دیکشنری عربی به فارسی
آبداری، فشار دهنده
دیکشنری عربی به فارسی
بدتر شدن، بد است
دیکشنری عربی به فارسی
لرزندگی، مبارزه
دیکشنری عربی به فارسی
موافقت کردن، او موافقت کرد
دیکشنری عربی به فارسی
فرو رفتن، آجرکاری
دیکشنری عربی به فارسی
تمایل داشتن، سیمی
دیکشنری عربی به فارسی
اجتماعی شدن، او بحث کرد
دیکشنری عربی به فارسی
ببخشیدن، او رفتار کرد
دیکشنری عربی به فارسی
روشن کردن، او روشنگری کرد
دیکشنری عربی به فارسی
مجوّز دادن، او اجاره کرد، اجاره کردن
دیکشنری عربی به فارسی
رهبری کردن، تلسکوپ، مدیریّت کردن
دیکشنری عربی به فارسی
نشان دادن، اشاره کرد
دیکشنری عربی به فارسی
خراب کردن، ضربه بزنید، آزار دادن
دیکشنری عربی به فارسی
بی اثر کردن، آجرکاری
دیکشنری عربی به فارسی
تبادل کردن، بازرگانان
دیکشنری عربی به فارسی
تماس گرفتن، او صریح شد
دیکشنری عربی به فارسی
تضاد داشتن، او کشتی گرفت، دست و پنجه نرم کردن
دیکشنری عربی به فارسی
شدن، شد، کدگذاری کردن، شکل دادن، قالب دادن، تعمیر اساسی کردن، موشک زدن، جیغ زدن
دیکشنری عربی به فارسی