معنی تَصَارَعَ
تَصَارَعَ
تضاد داشتن، او کشتی گرفت، دست و پنجه نرم کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَصَارَعَ
تَصَارَفَ
تَصَارَفَ
بِبَخشیدَن، او رَفتار کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
تَصَارَحَ
تَصَارَحَ
تَماس گِرِفتَن، او صَریح شُد
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَارَبَ
تَحَارَبَ
رِقابَت کَردَن، او جَنگید
دیکشنری عربی به فارسی
تَتَابَعَ
تَتَابَعَ
دُوبارِه دُنبال کَردَن، اِدامِه دارَد
دیکشنری عربی به فارسی
تَقَارَبَ
تَقَارَبَ
هَمگَرا شُدَن، نَزدیک شُدَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَصَاعَدَ
تَصَاعَدَ
زوم کَردَن، او تَشدِید شُد
دیکشنری عربی به فارسی
تَصَادَمَ
تَصَادَمَ
تَصَادُف کَردَن، بَرخُورد
دیکشنری عربی به فارسی
تَعَارَكَ
تَعَارَكَ
دَرهَم و بَرهَم کَردَن، او وارِد دَعوا شُد
دیکشنری عربی به فارسی
تَرَاجَعَ
تَرَاجَعَ
تَردِید کَردَن، عَقَب نِشینی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی