- تعوذ
- اندخسیدن پناهیدن پناه گرفتن
معنی تعوذ - جستجوی لغت در جدول جو
- تعوذ
- پناه بردن، پناه گرفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پناه گیرنده
پناه میبرم (اشاره به: عوذ بالله من الشیطان الرجیم: آن پناهم من که مخلصهات بوذ تو اعوذ آری و من خود آن اعوذ. (مثنوی) یا اعوذ بالله. پناه میبرم به خدا. یا اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. پناه میبرم بخدا از شیطان رانده (هنگام شروع بخواندن کلام الله و ابتدا بکاری بر زبان رانند)، یا اعونذ و الحمدلله. پناه میبرم (بخدا) و سپاس مرخدا یراست: اعوذ والحمد الله می خواندم چنانکه کسی پیش خداوندگار خود نشسته باشد
ملتجی گردانیدن، پناه آوردن
باز ایست، واپسی واپسیدن
تا یگانگی (تایگانه عوض) گهولش
هم پستایی (پستا نوبت)، سپنج ستدن (سپنج عاریت)
خو کردن، عادت کردن
کجش کجی
آنچه بلا را دفع می کند، دفع کنندۀ بلا
به چیزی عادت کردن، خو کردن، خود را به کاری عادت دادن
پنام بسته کماهه دار (پنام کماهه تعویذ) آنکه تعویذ با خود دارد
دعایی که بر کاغذ می نویسند و برای دفع چشم زخم و رفع بلا و آفت به گردن یا بازو می بندند، پناه دادن، در پناه آوردن، حفظ کردن کسی
پناه بردن