معنی نعوذ
- نعوذ((نَ))
- پناه می بریم
واژههای مرتبط با نعوذ
نفوذ
- نفوذ
- راهیابی، رخنه، رهیافت، فروروی
اعوذ
- اعوذ
- پناه میبرم (اشاره به: عوذ بالله من الشیطان الرجیم: آن پناهم من که مخلصهات بوذ تو اعوذ آری و من خود آن اعوذ. (مثنوی) یا اعوذ بالله. پناه میبرم به خدا. یا اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. پناه میبرم بخدا از شیطان رانده (هنگام شروع بخواندن کلام الله و ابتدا بکاری بر زبان رانند)، یا اعونذ و الحمدلله. پناه میبرم (بخدا) و سپاس مرخدا یراست: اعوذ والحمد الله می خواندم چنانکه کسی پیش خداوندگار خود نشسته باشد
تعوذ
- تعوذ
- اندخسیدن پناهیدن پناه گرفتن
تعوذ
- تعوذ
- پناه بردن، پناه گرفتن
نفوذ
- نفوذ
- فرو رفتن در چیزی، کنایه از تاثیر گذاشتن بر کسی، کنایه از راه یافتن پنهانی در گروهی یا جایی به منظور هدفی، کنایه از ورود به مکانی به وسیلۀ غلبه، پیش روی
معوذ
- معوذ
- آنچه بلا را دفع می کند، دفع کنندۀ بلا
نعوظ
- نعوظ
- برخاستن آلت تناسل مرد در اثر غلبۀ شهوت
نعوت
- نعوت
- نعت ها، ویژگی ها، صفات، خصلت ها، ستایش ها، جمعِ واژۀ نعت
معوذ
- معوذ
- پنام بسته کماهه دار (پنام کماهه تعویذ) آنکه تعویذ با خود دارد
