معنی تعوج تعوج (بَ قا) کژ شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). کج گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تعوج چوب و مانند آن، خلاف اعتدال آن. (از اقرب الموارد) ، انعطاف ناقه. (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا