جدول جو
جدول جو

معنی تعود

تعود
به چیزی عادت کردن، خو کردن، خود را به کاری عادت دادن
تصویری از تعود
تصویر تعود
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تعود

تعود

تعود
خو کردن. (تاج المصادر بیهقی). عادت کردن. (زوزنی) خوی گرفتن. (دهار). عادت کردن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عادت گرفتن و خوگر شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، خشمناکی نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، عیادت کردن بیمار را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا