- تعاشی
- شب کوری نمودن
معنی تعاشی - جستجوی لغت در جدول جو
- تعاشی
- خود را به شب کوری زدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قطعه های متفرق زمین گیاهدار
والایی
فروپاشی
با یکدیگر زیستن
کور نمایی خود را به کوری زدن، خود کوری خود را کور کردن خود را بکوری زدن کوری نمودن
بلند شدن، برتر شدن
صحت یافتن، بعافیت رسیدن
به زور گرفتن به نارواگرفتن، دست درازی، سپردن، سکالش رایخواهی، همرایی، دادو ستد -1 با هم درامری خوض و مشورت کردن فرا گرفتن امری را بکاری پرداختن، چیزی بیکدیگر دادن سپردن عطاکردن، دادوستدکردن، فراگیری (امری)، عطا، داد و ستد، جمع تعاطیات. یا تعاطی افکار. مبادله اندیشه ها و مشورت کردن
با همدیگر عشق نمودن
آمد و شد، هم آمیزی
همدوری، تباهش، دشمنیدن با هم دشمنی ورزیدن دشمن شدن بایکدیگر
نیست شدن نابود گشتن، پراکنده شدن، نیستی نابودی، پراکندگی
همراهی، همروشی با هم راه رفتن با یکدیگر قدم برداشتن
پرهیز و دوری کردن
به یکدیگر عشق ورزیدن
بلند شدن، برتر شدن، بلندپایه شدن
با هم راه رفتن، با هم قدم برداشتن
خود را کور وانمود کردن، با هم ستیزه کردن
برتر است مثلاً اللّه تعالی، حق تعالی، ایزدتعالی
از هم پاشیده شدن، پراکنده شدن اجزای چیزی، اضمحلال، نیست و نابود شدن
با یکدیگر در امری خوض و مشورت کردن، به کاری پرداختن، چیزی به هم دادن، داد و ستد کردن
منکر شدن، دوری کردن، پرهیز کردن، از چیزی دوری گزیدن
با هم دشمنی کردن، با هم دشمن شدن، با هم در دویدن مسابقه گذاشتن
Exaltation, Transcendence
возвышение , превосходство
Erhebung, Transzendenz