پاره های متفرق زمین گیاهناک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و یقال: ارض فیها تعاشیب، ای عشب. و آن جمعی است بی واحد. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
پاره های متفرق زمین گیاهناک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و یقال: ارض فیها تعاشیب، ای عشب. و آن جمعی است بی واحد. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
از ’ع ش و’، شب کوری نماینده از خود. (آنندراج) (از منتهی الارب). آن که بر خود شب کوری می بندد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کسی که خود را کور و نابینا و نادان می نمایاند. (ناظم الاطباء). تجاهل کننده. (از اقرب الموارد). و رجوع به تعاشی شود
از ’ع ش و’، شب کوری نماینده از خود. (آنندراج) (از منتهی الارب). آن که بر خود شب کوری می بندد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کسی که خود را کور و نابینا و نادان می نمایاند. (ناظم الاطباء). تجاهل کننده. (از اقرب الموارد). و رجوع به تعاشی شود
به زور گرفتن به نارواگرفتن، دست درازی، سپردن، سکالش رایخواهی، همرایی، دادو ستد -1 با هم درامری خوض و مشورت کردن فرا گرفتن امری را بکاری پرداختن، چیزی بیکدیگر دادن سپردن عطاکردن، دادوستدکردن، فراگیری (امری)، عطا، داد و ستد، جمع تعاطیات. یا تعاطی افکار. مبادله اندیشه ها و مشورت کردن
به زور گرفتن به نارواگرفتن، دست درازی، سپردن، سکالش رایخواهی، همرایی، دادو ستد -1 با هم درامری خوض و مشورت کردن فرا گرفتن امری را بکاری پرداختن، چیزی بیکدیگر دادن سپردن عطاکردن، دادوستدکردن، فراگیری (امری)، عطا، داد و ستد، جمع تعاطیات. یا تعاطی افکار. مبادله اندیشه ها و مشورت کردن