معنی تماشی - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تماشی
تماشی
- تماشی
- همراهی، همروشی با هم راه رفتن با یکدیگر قدم برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تماشی
- تماشی
- بهم رفتن. (زوزنی). بهمدیگر رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). باهم رفتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تلاشی
- تلاشی
- نیست شدن نابود گشتن، پراکنده شدن، نیستی نابودی، پراکندگی
فرهنگ لغت هوشیار