معنی تعاشق - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تعاشق
تعاشق
- تعاشق
- با همدیگر عشق نمودن. (منتهی الارب). با همدیگر عشق نمودن و عشق ورزیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تعانق
- تعانق
- بغلگیری بغل کردن هم هماغوشی دست در گردن هم انداختنیکدیگر را در آغوش کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تعانق
- تعانق
- دست در گردن یکدیگر افکندن در محبت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بغلگیر شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج) : تعانقوا عند الوداع. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا