- تبشیر
- مژده دادن
معنی تبشیر - جستجوی لغت در جدول جو
- تبشیر
- بشارت دادن، مژده دادن
- تبشیر ((تَ))
- بشارت دادن، مژده آوردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چاهی که در صحن سرای کنند برای رفع حوایج کودکان و گرد آمدن فاضل آب چاهک
بسیار جمع کردن گرد آوردن، تنگ داشتن نفقه بر اهل و فرزندان وغیره، جمع تحشیرات
دانه را از پوست در آوردن
پراکندن پخش کردن
بشارت
پراکندن، باد دستی ریخت و پاش، فراخر فتاری -1 پراکندن پریشان ساختن، باد دست بودن دست بباد بودن، فراخ روی فراخ رفتاری، جمع تبذیرات
بخور کردن به چیزی، بخار شدن، تغییر حالت از مایع به بخار
به هنگام به نماز رسیدن، پگاه برخاستن زود بر خاستن پگاه خاستن
ختنه کردن، تبظیر زن
بینا کردن
شتابیدن، شتاباندن
زیاد و بیهوده خرج کردن، اسراف
تغییر حالت جسم مایع به بخار در اثر حرارت
گرفتن یک دهم از مال کسی، دهمی شدن، ده تا کردن
خیزران، گیاهی پایا از تیرۀ گندمیان ویژگی نواحی گرم و مرطوب با ساقه های راست و بلند و برگ هایی شبیه خرما که از ساقۀ بند بند میان تهی آن عصا، چوب دستی و نیزه و از برگ و پوست آن ریسمان و فرش و از مغز آن ماده ای بنام تباشیر با ترکیب آهک و سیلیس و پتاس با خاصیت تب بر و ضد استفراغ و ضد اسهال خونی تهیه می شود، بامبو، طباشیر، ثلج صینی، نی هندی، ثلج چینی
کنایه از سفیدی
کنایه از سپیده دم
کنایه از سفیدی
کنایه از سپیده دم
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
ماده ای سفید رنگ که از درون نی هندی گیرند. در گذشته در طب به کار می رفت، اول صبح، اول هر چیزی، خبر خوش، مژده
بینا کردن
Evaporation, Vaporization
испарение
Verdunstung, Verdampfung
випаровування
parowanie, odparowanie
evaporação, vaporização
evaporazione, vaporizzazione
evaporación, vaporización