جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تبصیر

تبصیر

تبصیر
تبصره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بینا کردن. (زوزنی) (ترجمان علامۀ جرجانی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام). بینا گردانیدن. (آنندراج) ، شناسا کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شناسانیدن. (آنندراج) ، تعریف و ایضاح کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، روشن گردانیدن. (آنندراج) ، بریدن گوشت از هر بند و جدا کردن آن، بریدن، بریدن سر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بخون اندودن. (تاج المصادر بیهقی) ، عبرت کردن. (ترجمان علامۀ جرجانی) ، به بصره شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، چشم واگشادن سگ بچه. (تاج المصادر بیهقی). چشم باز کردن سگ بچه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

تبذیر

تبذیر
پراکندن، باد دستی ریخت و پاش، فراخر فتاری -1 پراکندن پریشان ساختن، باد دست بودن دست بباد بودن، فراخ روی فراخ رفتاری، جمع تبذیرات
فرهنگ لغت هوشیار

تبخیر

تبخیر
بخور کردن به چیزی، بخار شدن، تغییر حالت از مایع به بخار
تبخیر
فرهنگ لغت هوشیار