معنی تبشیر - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تبشیر
تبشیر
- تبشیر
- ج، تباشیر. (ناظم الاطباء). رجوع به تباشیر شود
لغت نامه دهخدا
تبشیر
- تبشیر
- خبری دادن که در آن شادمانی بود. (تعریفات جرجانی). مژدگان دادن. (تاج المصادر بیهقی). مژدگانی دادن. (زوزنی). مژده دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
آبشیر
- آبشیر
- چاهی که در صحن سرای کنند برای رفع حوایج کودکان و گرد آمدن فاضل آب چاهک
فرهنگ لغت هوشیار
تحشیر
- تحشیر
- بسیار جمع کردن گرد آوردن، تنگ داشتن نفقه بر اهل و فرزندان وغیره، جمع تحشیرات
فرهنگ لغت هوشیار