افکندن، به دور انداختن، انداختن، پرت کردن بر زمین زدن کنار زدن چادر یا نقاب و امثال آن ها، گستردن و پهن کردن فرش افشاندن، پاشیدن حذف کردن پدید آوردن فکندن
اَفکَندَن، به دور انداختن، انداختن، پرت کردن بر زمین زدن کنار زدن چادر یا نقاب و امثال آن ها، گستردن و پهن کردن فرش افشاندن، پاشیدن حذف کردن پدید آوردن فَکَندَن
بشنیدن. شنیدن: گریزان ببالا چرا برشدی چو آوازشیر ژیان بشندی. فردوسی. شکسته شدش لشکری کامدی چو آواز این داستان بشندی. فردوسی. و رجوع به بشنیدن و شنیدن شود
بشنیدن. شنیدن: گریزان ببالا چرا برشدی چو آوازشیر ژیان بشندی. فردوسی. شکسته شدش لشکری کامدی چو آواز این داستان بشندی. فردوسی. و رجوع به بشنیدن و شنیدن شود