جدول جو
جدول جو

معنی بوشناس

بوشناس
کسی که بوها را خوب دریابد و تشخیص بدهد
تصویری از بوشناس
تصویر بوشناس
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بوشناس

بوشناس

بوشناس
آنکه شامۀ صحیح داشته باشد. (آنندراج). آنکه بخوبی در میان بوها تشخیص میکند. (ناظم الاطباء). آنکه بخوبی، بویها را تشخیص دهد. (فرهنگ فارسی معین) :
ما بحسن صورت از معنی قناعت کرده ایم
بوشناسان را قماش پیرهن منظور نیست.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

روشناس

روشناس
معروف، مشهور، نامدار، سرشناس، برای مِثال ندانم کس از مردم روشناس / کزآن مردمی نیست بر وی سپاس (نظامی۵ - ۷۶۷)
روشناس
فرهنگ فارسی عمید

بوشباس

بوشباس
بوشاسپ، (آنندراج) :
جهاندیدۀ پیر اخترشناس
بدوبازگفتم من این بوشباس،
زراتشت بهرام (از آنندراج)،
رجوع به بوشاسب شود
لغت نامه دهخدا