- بوادی
- بیابانها و صحراها
معنی بوادی - جستجوی لغت در جدول جو
- بوادی
- بادیه ها، صحرا، بیابان، هامون، جمع واژۀ بادیه
- بوادی ((بَ))
- جمع بادیه، صحراها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به گونه رمن دنده ها ستون ها
جمع باقی باقیه، مانده ها مانداک ها جمع باقی و باقیه مانده ها بازمانده ها
بالاج فروش (بلاج بوریا آنندراج)
جمع بادره، تیزی ها تندی ها، جوانه ها جمع بادره تیزیها حدتها
دربانی
تیزی های خشم، شتاب زدگی ها، جمع واژۀ بادر، بادرها، جمع واژۀ بادره، بادره
جمع واژۀ نادیه، نادی، حادثه
جمع واژۀ عادیه، ویژگی آنچه سرایت می کند
غادیه ها، صبح ها، بامدادان، جمع واژۀ غادیه
باده ها، در تصوف آنچه به طور ناگهانی از عالم غیب به قلب سالک وارد می شود، خواه موجب نشاط و سرور شود، خواه سبب غم و اندوه، جمع واژۀ باده و بادهه
عادیه (شتران) سخت دونده
جمع غادیه، پگاه روندگان جمع غادی غادیه در بامدارد روندگان
دلی گشی
جاکشی
ترکی ندیدی، جمع نادی، پیش آمدهای سخت بد آمدها سوی ها کرانه ها شتران رمنده جمع نادیه
عمل قوّاد
باقی ها، پایدارها، پاینده ها، جاویدها، بازمانده ها، به جامانده ها، باقی مانده های خراج یا مالیات که بر عهده های کسی است، جمع واژۀ باقی
میرش مردن (فعل سوم شخص مفرد فعل دعایی از بودن) بود باشد
آغاز نخستین، آغازگر
کار کننده با باد مثلاً آسیای بادی، کشتی بادی، سازهای بادی،
ویژگی وسیله ای ارتجاعی مانند لاستیک که آن را از هوا پر می کنند مثلاً قایق بادی،
ویژگی سلاحی که با فشار هوا گلوله را پرتاب می کند مثلاً تفنگ بادی
باشی، همیشه باشی،برای مثال شاد بادی که کردیم شادان / ای به تو خان و مانم آبادان (نظامی۴ - ۶۷۹)
دور شونده، آغاز کننده، شروع کننده، آشکار شونده، پیدا شونده
ویژگی وسیله ای ارتجاعی مانند لاستیک که آن را از هوا پر می کنند مثلاً قایق بادی،
ویژگی سلاحی که با فشار هوا گلوله را پرتاب می کند مثلاً تفنگ بادی
باشی، همیشه باشی،
دور شونده، آغاز کننده، شروع کننده، آشکار شونده، پیدا شونده
سرزمین، فضا، جایگاه، گشادگی میان دو کوه، دره، رودخانه
وادی خاموشان: کنایه از گورستان،برای مثال عاقبت منزل ما وادی خاموشان است / حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز (حافظ - ۵۳۲)
وادی خاموشان: کنایه از گورستان،
باشد، باد، بواد مثلاً زنده بواد، پاینده بواد، مرده بواد
جاری، روان، سائل، دره، گذر سیل، گشادگی میان کوهها و تپه ها
منسوب به باد. ویژگی وسیله یا دستگاهی که با باد کار می کند یا به صدا درمی آید یا با باد پر می شود
آغاز کننده، آفریننده، نو بیرون آورنده، آغاز، شروع
رودبار، رود، درّه، صحرا، بیابان
Gusty, Windy
ветреный , ветряной
stürmisch, windig