معنی بوادر
- بوادر((بَ دِ))
- جمع بارده، تندی و تیزی چشم، تیزی شمشیر، شتابزدگی
واژههای مرتبط با بوادر
بوادر
- بوادر
- جمع بادره، تیزی ها تندی ها، جوانه ها جمع بادره تیزیها حدتها
بوادر
- بوادر
- تیزی های خشم، شتاب زدگی ها، جمعِ واژۀ بادِر، بادِرها، جمعِ واژۀ بادِرَه، بادره
بوادر
- بوادر
- جَمعِ واژۀ بادره. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)
بلادر
- بلادر
- آکاژور
بلادر
- بلادر
- پارسی تازی شده بلادور بلادر بلادور زیور آلات زنان
بنادر
- بنادر
- جمع بندر، پارسی تازی شده بندرها جمع بندر بندرها شهرهای واقع در کنار دریا
برادر
- برادر
- اخوی، داداش، کنایه از رفیق (نگارش کردی: برادهر)
بهادر
- بهادر
- شجاع و دلاور، دلیر، شجاع
بواقر
- بواقر
- جمع بقره، ورزوها گاوان نر گاوان ماده
