جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نوادی

نوادی

نوادی
ترکی ندیدی، جمع نادی، پیش آمدهای سخت بد آمدها سوی ها کرانه ها شتران رمنده جمع نادیه
فرهنگ لغت هوشیار

نوادی

نوادی
جَمعِ واژۀ نادیه. رجوع به نادیه شود، نوادی النوی، آنچه پراکنده شود از خستۀ خرما وقت شکستن. (از منتهی الارب) ، ابل نواد، اشتران رمنده. (منتهی الارب) ، حوادث. (از المنجد). پیش آمدهای سخت. (یادداشت مؤلف) ، نواحی. (المنجد)
لغت نامه دهخدا

نواهی

نواهی
جمعِ واژۀ ناهیه، نهی کننده، بازدارَنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، وازِع، حابِس، زاجِر، مُعَوَّق، مَناع، رادِع
نواهی
فرهنگ فارسی عمید