معنی بوادر - فرهنگ فارسی عمید
معنی بوادر
- بوادر
- تیزی های خشم، شتاب زدگی ها، جمع واژۀ بادر، بادرها، جمع واژۀ بادره، بادره
تصویر بوادر
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با بوادر
بوادر
- بوادر
- جمع بادره، تیزی ها تندی ها، جوانه ها جمع بادره تیزیها حدتها
فرهنگ لغت هوشیار
بوادر
- بوادر
- جَمعِ واژۀ بادره. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
بنادر
- بنادر
- جمع بندر، پارسی تازی شده بندرها جمع بندر بندرها شهرهای واقع در کنار دریا
فرهنگ لغت هوشیار