جدول جو
جدول جو

معنی عوادی

عوادی
جمع واژۀ عادیه، ویژگی آنچه سرایت می کند
تصویری از عوادی
تصویر عوادی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با عوادی

عوادی

عوادی
جَمعِ واژۀ عادیه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). عَواد. رجوع به عادیه و عواد شود، سختیها و بلاها: عوادی الدهر، عوایق روزگار. (از اقرب الموارد) : مستغاث کرد و زنهار خواست تا مگر عوادی آن هول و بَوادی آن حول به تضرع و ابتهال بزوال رساند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 344). عوادی فتنه و دواعی محنت ایام فترت بحسن ایالت و یمن کفایت او منقطع شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 440) ، بازدارندگان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، عوادی الکرم، جای نشاندن رَز از بن درختان کلان. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). درختان مو که در ریشه درختان بزرگ کاشته میشوند، یک دانۀ آن عادیه است. (از اقرب الموارد). رجوع به عادیه شود
لغت نامه دهخدا

عوافی

عوافی
جمعِ واژۀ عافیت، تندرستی، صحت، سلامت، زهد، پرهیزکاری
عوافی
فرهنگ فارسی عمید

عواید

عواید
عایده ها، حاصل ها، سودها، درآمدها، ویژگی چیزهایی که بازمی گردند، بازگردنده ها، جمعِ واژۀ عایده
عواید
فرهنگ فارسی عمید