جدول جو
جدول جو

معنی برموزه - جستجوی لغت در جدول جو

برموزه
(بَ زَ)
نام پسرساوه شاه که خویش کاموس کشانی باشد (برهان) ولی اصح آن برموده است. (از آنندراج). رجوع به برموده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهروزه
تصویر بهروزه
(دخترانه)
خوشبخت، سعادتمند، نام همسر شاه اسماعیل صفوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برزویه
تصویر برزویه
(پسرانه)
طبیب مشهور انوشیروان و مترجم کلیله ودمنه از هندی به پهلوی، نام پزشک نامدار ایرانی که کتاب کلیه و دمنه را در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی از هند به ایران آورد (نگارش کردی: بهرزویه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دریوزه
تصویر دریوزه
گدایی، گدایی در خانه ها
دریوزه کردن: گدایی کردن، برای مثال نوری از پیشانی صاحبدلان دریوزه کن / شمع خود را می بری دل مرده زاین محفل چرا (صائب - ۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باروزه
تصویر باروزه
بادروزه، هرروزه، چیزی که انسان هر روز به آن احتیاج داشته باشد، از قبیل خوراک و پوشاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرموده
تصویر فرموده
گفته شده، حکم، دستور، امر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خربوزه
تصویر خربوزه
خربزه، میوه ای بیضی شکل، درشت، شیرین، معطر و آبدار با پوست ضخیم، بوتۀ این میوه که کوتاه و ساقه هایش بر روی زمین خوابیده است
فرهنگ فارسی عمید
کفشی که در قدیم روی موزه به پا می کردند و بیشتر در ماوراء النهر معمول بوده، چپدار، چپذار، چپدان، خارکش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرموره
تصویر نرموره
گنده و ناهموار
گردوی درشت
تاب، نوعی وسیلۀ بازی شامل رشته ای محکم و نشیمنگاهی آویزان در وسط آن که کمی بالاتر از سطح زمین قرار دارد و در هوا به جلو و عقب حرکت می دهند، آورک، اورک، بازام، گواچو، بادپیچ، سابود، بازپیچ، پالوازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهروزه
تصویر بهروزه
بهروز، خوشبخت، نیک بخت، نوعی بلور کبود رنگ و شفاف، برده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برسوله
تصویر برسوله
معجونی که با مغز گردو و داروهای مقوی تهیه می شود، برای مثال روح ما را عصا می صافی ست / نه معاجین و بنگ و برسوله (نزاری - مجمع الفرس - برسوله)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امروزه
تصویر امروزه
در این زمان، در این عصر
فرهنگ فارسی عمید
(سَ زَ / زِ)
کفشی باشد که بر بالای موزه پوشند. و جرموق معرب آن است. (برهان) (آنندراج) (رشیدی) :
بشست روی و بیامد کشیده موزۀ حسن
که میخ زر سزدش بر نعال سرموزه.
نزاری قهستانی (از جهانگیری).
، نوعی از شراب که در ترکستان متعارف است از مقولۀ قمیز و بگنی. (رشیدی) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زَ زَ)
سرموزه. (دزی ج 1 ص 589). رجوع به مادۀ قبل و سرموج و سرموجه و سرموز و سرموزه شود
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ)
نام پسر ساوه شاه. (از آنندراج). برموزه. ورجوع به برموزه شود: چوبۀ تیر بر سینۀ شابه زد و او را بکشت و لشکر او را بغارتید و پسر این شابه برموده نام بیامد با لشکری عظیم، بهرام او را بکشت. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 98)
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ / دِ)
چیز. شی ٔ. (برهان) (از آنندراج). هر چیزی عموماً و هر جسمی. (ناظم الاطباء) ، نوچۀ اول عمر. (برهان) ، جوانی. (ناظم الاطباء) ، حنای دست و پا. (برهان). برنا. رجوع به برنا شود، آبدست خانه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پَ زَ / زِ)
بمعنی پرموز است که انتظار و امید باشد. (برهان). رجوع به پرمر شود، زنبور عسل را هم گفته اند. (برهان). رجوع به پرمر شود، نام پسر ساوه شاه نیز هست و به این معنی با ذال نقطه دار هم آمده است و اصح ّ این است بنابر قاعده کلی. (برهان). و رجوع به پرموده شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
علف دواب. (برهان) (از آنندراج).
لغت نامه دهخدا
امر شده حکم شده فرمان داده شده، گفته شده. یا به فرموده. بدستور بفرمان حسب الامر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهموزه
تصویر مهموزه
مونث مهموز
فرهنگ لغت هوشیار
هرچیزگنده ولک وپک وناهموار، گردکان وفندق بزرگ، ریسمانی که دوسرآنرابرجایی بندندوشخصی در وسط آن نشیندودیگری دستی براوزندتاآن متحرک شودوازسویی بسویی رودتاب ارجوجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باروزه
تصویر باروزه
بادروزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرموجه
تصویر سرموجه
پارسی تازی گشته سرموزه پا تاوه
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره کدوییان که میوه اش درشت و شیرین و آبداراست. بوته آن کوتاه و ساقه هایش روی زمین میخوابد، میوه گیاه مزبور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امروزه
تصویر امروزه
این زمان این عهد همین عصر
فرهنگ لغت هوشیار
افزاری است درودگر انرا که بوسیله آن چوب و تخته را سوراخ کنند مثقب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرموزه
تصویر جرموزه
گرفته شدن، منقبض گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهروزه
تصویر بهروزه
بلور کبود شفاف کم قیمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزمونه
تصویر بزمونه
روز دوم از ماههای ملکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارجوزه
تصویر ارجوزه
شعر خواندن در معرکه و جنگ، خودستائی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مرموزه در فارسی مونث مرموز: رازیک پوشیده مرموزه در فارسی: گل کفشک از گیاهان نازک اندام: زن مونث مرموز جمع مرموزات، گیاهی است از تیره گل میمون که آنرا گل کفشک گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرموزه
تصویر سرموزه
کفشی که روی موزه به پا میکردند (در ماورا النهر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارجوزه
تصویر ارجوزه
((اُ زَ))
قصیده در بحر رجز، شعر کوتاه، مفرد اراجیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امروزه
تصویر امروزه
((اِ زِ))
این زمان، این عهد، همین عصر
فرهنگ فارسی معین
شایعه، جار و جنجال، بیهوده
فرهنگ گویش مازندرانی