معنی سرموزه
- سرموزه (سَ زَ / زِ)
- کفشی باشد که بر بالای موزه پوشند. و جرموق معرب آن است. (برهان) (آنندراج) (رشیدی) :
بشست روی و بیامد کشیده موزۀ حسن
که میخ زر سزدش بر نعال سرموزه.
نزاری قهستانی (از جهانگیری).
، نوعی از شراب که در ترکستان متعارف است از مقولۀ قمیز و بگنی. (رشیدی) (آنندراج)
