جدول جو
جدول جو

معنی سرموزه - جستجوی لغت در جدول جو

سرموزه
کفشی که روی موزه به پا میکردند (در ماورا النهر)
تصویری از سرموزه
تصویر سرموزه
فرهنگ لغت هوشیار
سرموزه
کفشی که در قدیم روی موزه به پا می کردند و بیشتر در ماوراء النهر معمول بوده، چپدار، چپذار، چپدان، خارکش
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جرموزه
تصویر جرموزه
گرفته شدن، منقبض گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرموجه
تصویر سرموجه
پارسی تازی گشته سرموزه پا تاوه
فرهنگ لغت هوشیار
مرموزه در فارسی مونث مرموز: رازیک پوشیده مرموزه در فارسی: گل کفشک از گیاهان نازک اندام: زن مونث مرموز جمع مرموزات، گیاهی است از تیره گل میمون که آنرا گل کفشک گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارجوزه
تصویر ارجوزه
شعر خواندن در معرکه و جنگ، خودستائی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امروزه
تصویر امروزه
این زمان این عهد همین عصر
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره کدوییان که میوه اش درشت و شیرین و آبداراست. بوته آن کوتاه و ساقه هایش روی زمین میخوابد، میوه گیاه مزبور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرموره
تصویر پرموره
آرایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرموده
تصویر پرموده
فرموده
فرهنگ لغت هوشیار
بیماریی حاد و ساری که به واسطه ظهور بثوراتی به شکل ماکول سرخ رنگ و علایم عمومی خفیف (خصوصا بزرگ شدن و درد ناک گشتن غدد لفاوی پشت گردن) مشخص است. ماکولها در روز اول شبیه سرخک و روز دوم شبیه مخملک اند و روز سوم محو میشوند این بیماری مصونیت ایجاد میکند. عامل آن نوعی ویروس فیلتران است که در ترشحات بینی و حلق یافت میشود سرخیژه سرخچه سرخک کاذب. توضیح: این بیماری با سرخک نباید اشتباه شود
فرهنگ لغت هوشیار
نظامیی که یک جوخه رااداره کند و آن پایین ترین درجه نظامی است. یا سرجوخه دریایی. سر ناوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرجوجه
تصویر سرجوجه
سرشت
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه بر سر دیگ کماجدان کاسه خم و جز آن گذارند تا محتوی آن محفوظ ماند، مقنعه زنان سر انداز. یا سر پوش از سر طبق برداشتن، از روی طبق سرپوش را بر کنار کردن، سری را فاش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمنزل
تصویر سرمنزل
منزل مسکن مقام. یا سر منزل فنا. دنیا جهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمایه
تصویر سرمایه
پولی که با آن کسب و تجارت و خرید و فروش کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرلوحه
تصویر سرلوحه
آنچه بالای نامه کتیبه در ورودی و مانند آن نگارند عنوان، اصل اساس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکومه
تصویر سرکومه
یونانی تازی گشته آماس جهاب (جهاب لمف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکوبه
تصویر سرکوبه
گرز (گران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرعوفه
تصویر سرعوفه
آخوندک از خرفستران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرنیزه
تصویر سرنیزه
آلت فولادین و نوک تیز که آنرا بالای نیزه یا تفنگ نصب کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرنوبه
تصویر سرنوبه
سرکرده، ریش سفید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرآوازه
تصویر سرآوازه
پیش درآمد، مقدمۀ آواز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرکوبه
تصویر سرکوبه
طعنه، سرزنش
گرز گران، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرپاش، عمود، مقمعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امروزه
تصویر امروزه
در این زمان، در این عصر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریوزه
تصویر دریوزه
گدایی، گدایی در خانه ها
دریوزه کردن: گدایی کردن، برای مثال نوری از پیشانی صاحبدلان دریوزه کن / شمع خود را می بری دل مرده زاین محفل چرا (صائب - ۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرپوشه
تصویر سرپوشه
سرپوش، آنکه اسرار کسی را حفظ کند و به دیگران نگوید، رازدار، رازنگهدار، پارچه ای که زنان با آن سر خود را بپوشانند، آنچه بالای چیزی بگذارند که روی آن پوشیده شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرموده
تصویر فرموده
گفته شده، حکم، دستور، امر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خربوزه
تصویر خربوزه
خربزه، میوه ای بیضی شکل، درشت، شیرین، معطر و آبدار با پوست ضخیم، بوتۀ این میوه که کوتاه و ساقه هایش بر روی زمین خوابیده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرموره
تصویر نرموره
گنده و ناهموار
گردوی درشت
تاب، نوعی وسیلۀ بازی شامل رشته ای محکم و نشیمنگاهی آویزان در وسط آن که کمی بالاتر از سطح زمین قرار دارد و در هوا به جلو و عقب حرکت می دهند، آورک، اورک، بازام، گواچو، بادپیچ، سابود، بازپیچ، پالوازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرمایه
تصویر سرمایه
پول یا کالایی که اساس کسب و تجارت قرار بدهند، پولی که در اصل به بهای چیزی داده شده که هرگاه بیشتر از آن فروخته شود، مبلغ اضافی سود خواهد بود، دارایی و ثروت و آنچه کسی از نقد و جنس دارد، کنایه از اصل و مایۀ چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرروزه
تصویر هرروزه
ویژگی کاری که هرروز انجام بدهند، همیشه، دائم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرمازده
تصویر سرمازده
گیاه یا درخت یا میوه که از سرما آسیب دیده باشد، عضوی از بدن که از سرما آسیب دیده و دچار سرمازدگی شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرجوخه
تصویر سرجوخه
سرباز درجه دار که فرمانده ده جوخه است، سردسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرلوحه
تصویر سرلوحه
نام یا عنوانی که بالای نامه یا صفحۀ کتاب بنویسند، تذهیب و نقش و نگار که در قدیم در بالای نخستین صفحۀ کتاب خطی رسم می کردند و گاه نام کتاب را هم در آن می نوشتند
فرهنگ فارسی عمید