جدول جو
جدول جو

معنی ارجوزه

ارجوزه((اُ زَ))
قصیده در بحر رجز، شعر کوتاه، مفرد اراجیز
تصویری از ارجوزه
تصویر ارجوزه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ارجوزه

ارجوزه

ارجوزه
کتاب منظومی که بیشتر در قالب مثنوی سروده می شد و اغلب شامل موضوعاتی خاص مانند پزشکی و منطق بوده است، سخنان مفاخره آمیز که معمولاً در میدان جنگ ادا می شود، رجز، در موسیقی گوشه ای در دستگاه چهارگاه، رجز
فرهنگ فارسی عمید

ارجوزه

ارجوزه
قصیده گونه ای از بحر رَجز. قصیده ای بوزن رَجز، بحیرۀ ارجیش. رجوع به ارجیس شود
لغت نامه دهخدا

ارجونه

ارجونه
شهریست از ناحیۀ جیّان در اندلس. از آنجاست شُعیب بن سهیل بن شعیب الارجونی مکنی به ابی محمد. وی بحدیث و رأی توجه داشت و بمشرق رحلت کرد و گروهی از علماء را دیدار کرد و او در فقه و رأی از اهل فهم بود. (معجم البلدان). و رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 268 و 269 شود
لغت نامه دهخدا

ارجونه

ارجونه
یا ارجون شهری از ناحیۀجیان اندلس. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا

ارجوحه

ارجوحه
طنابی دولا بر بالائی آویخته باشد که بر آن نشینند و در هوا آیند و روند. ریسمانی که هر دو سر آن بدرختی یا جائی بندند و کودکان در آن نشینند و ازین طرف بدان طرف روند. ریسمانی است که از جانبی آویزند و زنان و کودکان و دختران بر آن نشسته در هوا آیند و روند. (منتهی الارب). تاب. کاز. بانوج. بازپیچ. بادپیچ. (آنندراج). رجاحه. مَرجوحه. جان بازی. (آنندراج). وازینج. (خلاص). نرموره. بژموره. لوکانی. غناوَه. اورک و بزبان گیل هلاچین گویند. ج، اراجح (زمخشری) ، اراجیح. (مهذب الاسماء). رجوع به وازینج شود.
لغت نامه دهخدا