جدول جو
جدول جو

معنی برسوله

برسوله
معجونی که با مغز گردو و داروهای مقوی تهیه می شود، برای مثال روح ما را عصا می صافی ست / نه معاجین و بنگ و برسوله (نزاری - مجمع الفرس - برسوله)
تصویری از برسوله
تصویر برسوله
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با برسوله

برسوله

برسوله
قرصی باشد که در آن جوز و بسباس و بنگ و دیگر ادویه گرم کنند و بخورند. (آنندراج) (انجمن آرا) (برهان) :
روح ما را عصا می صافی است
نه معاجین و بنگ و برسوله.
نزاری قهستانی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

مرسوله

مرسوله
مونث مرسول جمع مرسولات: با سوارانی که اشیا و اجناس مرسوله آزاد خان رالله توضیح این کلمه در عربی نیامده
فرهنگ لغت هوشیار

برسوده

برسوده
سوده. فرسوده:
نپوشد جز بدو عالم ز خز و توز پیراهن
نگردد جز که از خورشید برسوده گریبانش.
ناصرخسرو، خاموش شدن از اندوه و خشم یا روی درهم کشیدن، تیزی نظر، نکته های رنگارنگ. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

مرسوله

مرسوله
مؤنث مرسول. فرستاده شده. ارسال گشته. مُرسَله. ج، مرسولات. و رجوع به مرسول شود
لغت نامه دهخدا