- بردمیده
- طلوع کردن
معنی بردمیده - جستجوی لغت در جدول جو
- بردمیده ((~. دَ دِ))
- دمیده، طلوع کرده، پدید شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دمیدن نفس دمیدن، طلوع کردن (ستارگان)، پدید شدن (صبح سپیده)، سخن گفتن، غضبناک شدن قهر آلود گردیدن، روییدن سبرشدن
دمنده نفس دمنده، طلوع کننده طالع (ستارگان)، پدید شونده (صبح سپیده)، سخن گوینده، غضبناک شونده خشمگین گردنده، روینده سبرشونده
دمیدن، وزیدن باد، پف کردن و باد کردن در چیزی، روییدن و سر از خاک درآوردن گیاه، طلوع کردن، سر زدن آفتاب، پدیدار گشتن، خروشیدن، خود را پرباد کردن
منتخب
عاق پدر و مادر، فرزند خودسر عاق والدین
آرام گرفته استراحت کرده آرمیده
انتخاب شده، منتخب، چشم وچراغ، دست چین، گزیده
بالا کشیده، بیرون کشیده مستخرج بیرون آورده، برهم کشیده چین دار، ترقی یافته، نواخته پرورده
بناز و تکبر و زیبایی و وقار رفته
آمیخته
ویژگی فرزند خودسر و نافرمان، عاق والدین، برای مثال مر او را بدی برمخیده پسر / ز بهر جهان بر پدر کینه ور (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۲)
دمیدن، وزیدن باد، پف کردن و باد کردن در چیزی، روییدن و سر از خاک درآوردن گیاه، طلوع کردن، سر زدن آفتاب، پدیدار گشتن، خروشیدن، خود را پرباد کردن
پرورده
بالاکشیده، بالابرده شده، بیرون کشیده شده، قد کشیده، آهنجیده، آهخته، آهازیده، برهیخته، فراهیخته، آهیخته، آخته
بالاکشیده، بالابرده شده، بیرون کشیده شده، قد کشیده، آهنجیده، آهخته، آهازیده، برهیخته، فراهیخته، آهیخته، آخته
پنبه ای که پنبه دانه آن را جدا کرده و برآورده باشند
پنبۀ زده شده
انتخاب شده، منتخب
Choicely
отборно
auswahlweise
відбірково
selektywnie
de maneira escolhida
selettivamente
selectamente
de manière choisie