جدول جو
جدول جو

معنی بردمیده - جستجوی لغت در جدول جو

بردمیده
(بَ دَ دَ / دِ)
طلوع کرده:
صبحش زبهشت بردمیده
بادش نفس مسیح دیده.
نظامی.
لغت نامه دهخدا
بردمیده
طلوع کردن
تصویری از بردمیده
تصویر بردمیده
فرهنگ لغت هوشیار
بردمیده
((~. دَ دِ))
دمیده، طلوع کرده، پدید شده
تصویری از بردمیده
تصویر بردمیده
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برگزیده
تصویر برگزیده
انتخاب شده، منتخب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرخمیده
تصویر فرخمیده
پنبۀ زده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بردمیدن
تصویر بردمیدن
دمیدن، وزیدن باد، پف کردن و باد کردن در چیزی، روییدن و سر از خاک درآوردن گیاه، طلوع کردن، سر زدن آفتاب، پدیدار گشتن، خروشیدن، خود را پرباد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برکشیده
تصویر برکشیده
پرورده
بالاکشیده، بالابرده شده، بیرون کشیده شده، قد کشیده، آهنجیده، آهخته، آهازیده، برهیخته، فراهیخته، آهیخته، آخته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دردمیدن
تصویر دردمیدن
دمیدن، وزیدن باد، پف کردن و باد کردن در چیزی، روییدن و سر از خاک درآوردن گیاه، طلوع کردن، سر زدن آفتاب، پدیدار گشتن، خروشیدن، خود را پرباد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برمخیده
تصویر برمخیده
ویژگی فرزند خودسر و نافرمان، عاق والدین، برای مثال مر او را بدی برمخیده پسر / ز بهر جهان بر پدر کینه ور (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۲)
فرهنگ فارسی عمید
(مُ غَ ثَ)
روییدن و سبز شدن. (برهان) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج). سر زدن از خاک:
همی هر زمان نو برآرد بری
چو آن شد کهن بردمد دیگری.
اسدی (گرشاسب نامه ص 108).
کاش از پی صدهزارسال از دل خاک
چون سبزه امید بردمیدن بودی.
خیام.
گیاهی بردمد سروی بریزد
چه شاید کرد رسم عالم این است.
کمال اسماعیل (از آنندراج).
چو لحن سبز در سبزش شنیدی
ز باغ زرد سبزه بردمیدی.
نظامی.
- بردمیدن پوست، رستن آن. پوست تازه پدید آمدن بر اندام:
پوست را بشکافت پیکان را کشید
پوست تازه بعد از آنش بردمید.
مولوی.
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ دَ / دِ)
دریده:
ناسوده چو مار بر دریده
نغنوده چو مرغ پربریده.
نظامی (لیلی و مجنون ص 129).
رجوع به دریده شود
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ دَ / دِ)
نعت مفعولی است از برتمیدن: شفه مبلمه،لبی برتمیده. (منتهی الارب). رجوع به برتمیدن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ دَ / دِ)
دمیده:
سخاش نور نخستین شناس و صور پسین
که جان به قالب امید دردمیدۀ اوست.
خاقانی.
نقر، دردمیده شده. (ترجمان القرآن جرجانی)
لغت نامه دهخدا
بالا کشیده، بیرون کشیده مستخرج بیرون آورده، برهم کشیده چین دار، ترقی یافته، نواخته پرورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرخمیده
تصویر فرخمیده
پنبه ای که پنبه دانه آن را جدا کرده و برآورده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترومیده
تصویر ترومیده
آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامیده
تصویر خرامیده
بناز و تکبر و زیبایی و وقار رفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگزیده
تصویر برگزیده
انتخاب شده، منتخب، چشم وچراغ، دست چین، گزیده
فرهنگ لغت هوشیار
دمنده نفس دمنده، طلوع کننده طالع (ستارگان)، پدید شونده (صبح سپیده)، سخن گوینده، غضبناک شونده خشمگین گردنده، روینده سبرشونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمخیده
تصویر برمخیده
عاق پدر و مادر، فرزند خودسر عاق والدین
فرهنگ لغت هوشیار
دمیدن نفس دمیدن، طلوع کردن (ستارگان)، پدید شدن (صبح سپیده)، سخن گفتن، غضبناک شدن قهر آلود گردیدن، روییدن سبرشدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرامیده
تصویر آرامیده
آرام گرفته استراحت کرده آرمیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامیده
تصویر خرامیده
((خَ دِ))
به ناز و تکبر و زیبایی و وقار رفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگزیده
تصویر برگزیده
((~. گُ دِ))
انتخاب شده، ترجیح داده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برکشیده
تصویر برکشیده
((~. کِ دِ))
بالا کشیده، ترقی کرده، نواخته، پرورده، ساخته و برپا شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برکمینه
تصویر برکمینه
((~. کَ نِ))
دست کم، حداقل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بردمیدن
تصویر بردمیدن
((~. دَ دَ))
دمیدن، طلوع کردن، پدید شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بردمنده
تصویر بردمنده
((بَ دَ مَ دِ))
دمنده، طلوع کننده، پیدا شونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگزیده
تصویر برگزیده
منتخب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بردمیدن
تصویر بردمیدن
طلوع
فرهنگ واژه فارسی سره
دمیدن، سر زدن، طلوع کردن
متضاد: غروب کردن، رستن، روییدن، سبز شدن
متضاد: خشکیدن، برخاستن، بلند شدن، بردمیدن، فوت کردن، جوشیدن، فوران کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از برگزیده
تصویر برگزیده
Choicely
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برگزیده
تصویر برگزیده
отборно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برگزیده
تصویر برگزیده
auswahlweise
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برگزیده
تصویر برگزیده
відбірково
دیکشنری فارسی به اوکراینی