معنی برکشیده - فرهنگ فارسی عمید
معنی برکشیده
- برکشیده بَرکِشیدِه
- پرورده
بالاکشیده، بالابرده شده، بیرون کشیده شده، قد کشیده، آهنجیده، آهخته، آهازیده، برهیخته، فراهیخته، آهیخته، آخته پرورده
بالاکشیده، بالابرده شده، بیرون کشیده شده، قد کشیده، آهَنجیدِه، آهِختِه، آهازیدِه، بَرهیختِه، فَراهیختِه، آهیختِه، آختِه
تصویر برکشیده
فرهنگ فارسی عمید