جدول جو
جدول جو

معنی بردمنده

بردمنده((بَ دَ مَ دِ))
دمنده، طلوع کننده، پیدا شونده
تصویری از بردمنده
تصویر بردمنده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بردمنده

بردمنده

بردمنده
دمنده نفس دمنده، طلوع کننده طالع (ستارگان)، پدید شونده (صبح سپیده)، سخن گوینده، غضبناک شونده خشمگین گردنده، روینده سبرشونده
فرهنگ لغت هوشیار

بردمیده

بردمیده
طلوع کرده:
صبحش زبهشت بردمیده
بادش نفس مسیح دیده.
نظامی.
لغت نامه دهخدا

دردمنده

دردمنده
دمنده. نافخ. (دهار). و رجوع به دردمیدن شود
لغت نامه دهخدا