جدول جو
جدول جو

معنی برانقار - جستجوی لغت در جدول جو

برانقار
مغولی راستگروه فوج جانب دست راست میمنه مقابل جوانغار
تصویری از برانقار
تصویر برانقار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برانکار
تصویر برانکار
تخت روان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برانغار
تصویر برانغار
مغولی راستگروه فوج جانب دست راست میمنه مقابل جوانغار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برانغار
تصویر برانغار
جناح راست، طرف راست، مقابل میسره، میمنه، جناح ایمن، مشأمه، طرف راست لشکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برانکار
تصویر برانکار
((بِ))
برانکارد، تختی که بیماران و مجروحان را روی آن می خوابانند و حمل می کنند
فرهنگ فارسی معین
تختی که بیماران یا مجروحان را روی آن می خوابانند و از جایی به جای دیگر می برند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بفرانبار
تصویر بفرانبار
(دخترانه)
هنگام باریدن برف، نام دی ماه اولین ماه زمستان، (نگارش کردی: بهفرانبار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بریندار
تصویر بریندار
(پسرانه)
نگارش کردی: بریندار، محمد رستمی، زخمی، تخلص شاعر معاصر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برانداز
تصویر برانداز
برآورده، تخمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرانغار
تصویر جرانغار
مغولی ستون چپ جانب دست چپ میسره مقابل برانغار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوانقار
تصویر جوانقار
جانب دست چپ میسره مقابل برانغار. از ترکی دست چپ سوی چپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرانبار
تصویر خرانبار
جمعیت و هجوم عوام الناس به جهت کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برانداف
تصویر برانداف
برنداف، تسمه، دوال، روده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برانداز
تصویر برانداز
برانداختن، سنجش، برآورد، تخمین
برانداز کردن: ورانداز، دید زدن، تخمین کردن، سنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جرانغار
تصویر جرانغار
جناح چپ، طرف چپ، مقابل میمنه، میسره، جناح ایسر، طرف چپ لشکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرانقدر
تصویر گرانقدر
عالیقدر، باوقار، میتن، گرانپایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرانبار
تصویر گرانبار
سنگین بار، کسی که بار گران دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرانغار
تصویر جرانغار
((جَ))
جانب دست چپ، میسره، مقابل برانغار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرانبار
تصویر گرانبار
((گِ))
کسی که بار سنگینی بر دوش دارد، درخت پر میوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برانکارد
تصویر برانکارد
برانکار، تختی که بیماران یا مجروحان را روی آن می خوابانند و از جایی به جای دیگر می برند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برنجار
تصویر برنجار
برنجزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
سنگین خود دار متین وزین موقر باوقر مقابل بی وقار بی وقر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
متین، بردبار، باطمانینه، موقر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
((وِ))
متین، وزین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برنجار
تصویر برنجار
محل کاشت و برداشت برنج، مزرعه کشاورزی با محصول برنج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برنجار
تصویر برنجار
برنج زار، زمینی که در آن برنج کاشته باشند، کشتزار برنج، شالیزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
Graceful
دیکشنری فارسی به انگلیسی
грациозный
دیکشنری فارسی به روسی