جدول جو
جدول جو

معنی بفرانبار

بفرانبار(دخترانه)
هنگام باریدن برف، نام دی ماه اولین ماه زمستان، (نگارش کردی: بهفرانبار)
تصویری از بفرانبار
تصویر بفرانبار
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با بفرانبار

برف انبار

برف انبار
جایی که برف را برای فصل گرما ذخیره کنند، اوراق یا اشیای دیگر که روی هم انباشته باشند
فرهنگ لغت هوشیار

برف انبار

برف انبار
جایی که برف را انبار و ذخیره کنند که برای تابستان بماند، کنایه از اوراق یا چیزهای دیگر که روی هم انباشته شده باشد
برف انبار
فرهنگ فارسی عمید

پیرانبار

پیرانبار
دهی از دهستان حاجیلو بخش کبودراهنگ شهرستان همدان. واقع در 21 هزارگزی باختری قصبۀ کبودرآهنگ و 5 هزارگزی باختر حصار. تپه، ماهور، سردسیر، دارای 220 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است و تابستان از حصار اتومبیل میتوان برد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

برانقار

برانقار
مغولی راستگروه فوج جانب دست راست میمنه مقابل جوانغار
برانقار
فرهنگ لغت هوشیار

برانغار

برانغار
مغولی راستگروه فوج جانب دست راست میمنه مقابل جوانغار
برانغار
فرهنگ لغت هوشیار

برانغار

برانغار
جِناحِ راست، طرف راست، مقابلِ مَیسَرِه، مِیمَنِه، جِناحِ اَیمَن، مَشأَمِه، طرف راست لشکر
برانغار
فرهنگ فارسی عمید