معنی برانکارد برانکارد برانکار، تختی که بیماران یا مجروحان را روی آن می خوابانند و از جایی به جای دیگر می برند تصویر برانکارد فرهنگ فارسی عمید
برانکار برانکار برانکارد، تختی که بیماران و مجروحان را روی آن می خوابانند و حمل می کنند فرهنگ فارسی معین
برانکار برانکار تختی که بیماران یا مجروحان را روی آن می خوابانند و از جایی به جای دیگر می برند فرهنگ فارسی عمید
برانباردن برانباردن انباردن. انباشتن. ور سر بکشد خرد ز هشیاری برپشتش بار دین برانبارد. ناصرخسرو. رجوع به انباردن شود لغت نامه دهخدا
برانغار برانغار جِناحِ راست، طرف راست، مقابلِ مَیسَرِه، مِیمَنِه، جِناحِ اَیمَن، مَشأَمِه، طرف راست لشکر فرهنگ فارسی عمید