جدول جو
جدول جو

معنی بریندار

بریندار(پسرانه)
نگارش کردی: بریندار، محمد رستمی، زخمی، تخلص شاعر معاصر
تصویری از بریندار
تصویر بریندار
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با بریندار

برفندار

برفندار
مفسر و مدرس و دانشمند و عالم که مسائل شرعیه را حل نماید. (آنندراج). مرد دانائی که حل کند اشکالات مذهبی و مسائل قانون و مشکلات علوم را، و مفسر و مدرس. استاد صنعت و یا شغل. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا

بریدار

بریدار
سرور کشتی بانان: پس بفرمود تا بریدار، یعنی سرور کشتی بانان را با همه ملاحان که بر دجله کشتی دارند حاضر کنند چنانکه هیچ کس نماند که حاضر نشود. بریدار قریب دوهزارکشتیبان را حاضر کرد. (تجارب السلف نخجوانی ص 341) ، چیزی که رویگران بجهت لحم کردن و وصل نمودن برنج و مس و امثال آن بکار برند و بر دمیدگیها نیز مالند. (برهان) ، مرهمی که بر روی زخم رفاده کنند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

بیرقدار

بیرقدار
کسی که بیرق در دست گیرد و پیشاپیش گروهی یا لشکری حرکت کند علمدار
بیرقدار
فرهنگ لغت هوشیار

برانقار

برانقار
مغولی راستگروه فوج جانب دست راست میمنه مقابل جوانغار
برانقار
فرهنگ لغت هوشیار

برانغار

برانغار
مغولی راستگروه فوج جانب دست راست میمنه مقابل جوانغار
برانغار
فرهنگ لغت هوشیار