- برانغار
- مغولی راستگروه فوج جانب دست راست میمنه مقابل جوانغار
معنی برانغار - جستجوی لغت در جدول جو
- برانغار
- جناح راست، طرف راست، مقابل میسره، میمنه، جناح ایمن، مشأمه، طرف راست لشکر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تخت روان
مغولی راستگروه فوج جانب دست راست میمنه مقابل جوانغار
مغولی ستون چپ جانب دست چپ میسره مقابل برانغار
جناح چپ، طرف چپ، مقابل میمنه، میسره، جناح ایسر، طرف چپ لشکر
تختی که بیماران یا مجروحان را روی آن می خوابانند و از جایی به جای دیگر می برند
برآورده، تخمین
جمعیت و هجوم عوام الناس به جهت کاری
برنداف، تسمه، دوال، روده
برانداختن، سنجش، برآورد، تخمین
برانداز کردن: ورانداز، دید زدن، تخمین کردن، سنجیدن
برانداز کردن: ورانداز، دید زدن، تخمین کردن، سنجیدن
سنگین بار، کسی که بار گران دارد
برانکار، تختی که بیماران یا مجروحان را روی آن می خوابانند و از جایی به جای دیگر می برند
برنجزار
ترکی ستون چپ لشکری که سوی چپ شاه یا سپهسالار می تازد
محل کاشت و برداشت برنج، مزرعه کشاورزی با محصول برنج
برنج زار، زمینی که در آن برنج کاشته باشند، کشتزار برنج، شالیزار