- برآهیخته
- بر کشیده، آخته
معنی برآهیخته - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برآورده
ادب شده
بیرون کشیده شده، قد کشیده، آهخته، آهیخته، آهنجیده، آخته، فراهیخته، برکشیده، آهازیده
ادب شده
بیرون کشیده شده، قد کشیده، آهخته، آهیخته، آهنجیده، آخته، فراهیخته، برکشیده، آهازیده
بیکدیگر گلاویز شدن
ممزوج کردن، مخلوط کردن، آمیختن، تخلیط
آویختن به یکدیگر، گلاویز شدن
آمیختن، آمیخته کردن، درهم کردن، درهم ساختن و مخلوط کردن دو یا چند چیز با هم، درهم شدن، آمیخته شدن، مخلوط شدن
رفت و آمد، معاشرت
نزدیکی کردن، مقاربت، جماع
رفت و آمد، معاشرت
نزدیکی کردن، مقاربت، جماع
برکشیده (شمشیر و جز آن)، تربیت شده ادب یافته
تربیت شده، ادب آموخته
بیرون کشیده شده، قد کشیده، آهازیده، آخته، برهیخته، آهخته، برکشیده، آهنجیده، آهیخته
بیرون کشیده شده، قد کشیده، آهازیده، آخته، برهیخته، آهخته، برکشیده، آهنجیده، آهیخته
برآوردن، تربیت کردن وآموختن
تحصیل کرده، مودب، آکادمیست
برکشیدن، برآوردن
ادب کردن، تربیت کردن
برهختن
ادب کردن، تربیت کردن
برهختن
بیرون کشیدن چیزی از چیز دیگر مانند شمشیر از غلاف یا دست از دست دیگری، برکشیدن، کشیدن، درآوردن
بالا آوردن چیزی به قصد زدن مانند شمشیر
بلند کردن، برافراختن
آهیختن، آهختن، آهنجیدن، آختن، اختن
بالا آوردن چیزی به قصد زدن مانند شمشیر
بلند کردن، برافراختن
آهیختن، آهختن، آهنجیدن، آختن، اختن
ادب کرده مودب، ادب آموخته ادیب، علم آموخته عالم
ادب کرده، تربیت شده
باسواد و برخوردار از ادب، فرهنگ و دانش، ادب آموخته، تربیت شده
آبستره
ادب کرده
کشیده بر کشیده بیرون آورده
بیرون کشیده شده، قد کشیده، آهخته، برکشیده، آخته، آهازیده، آهنجیده، برهیخته، فراهیخته