معنی فرهیخته فرهیخته((فَ تِ)) فرهخته، ادب آموخته، دانش آموخته، دارای فرهنگ والا تصویر فرهیخته فرهنگ فارسی معین
فرهیخته فرهیخته بافرهنگ، دانشمند، عالم، فاضل، مودب، متادب، متینمتضاد: نافرهیخته فرهنگ واژه مترادف متضاد
برهیخته برهیخته برآوردهادب شدهبیرون کشیده شده، قد کشیده، آهِختِه، آهیختِه، آهَنجیدِه، آختِه، فَراهیختِه، بَرکِشیدِه، آهازیدِه فرهنگ فارسی عمید